امتیاز و شاخص برجسته استاد حکیمی؛ نقطه جدایی او از شهید مطهری

جدیدترین یافته های پزشکی را در وبگاه تخصصی پزشکی مشاهده نمایید.

امتیاز و شاخص برجسته استاد حکیمی؛ نقطه جدایی او از شهید مطهری

امتیاز و شاخص برجسته استاد حکیمی؛ نقطه جدایی او از شهید مطهری https://titr-news.ir/2021/08/امتیاز-و-شاخص-برجسته-استاد-حکیمی؛-نقطه/ تیتر نیوز Tue, 24 Aug 2021 17:11:48 0000 عمومی https://titr-news.ir/2021/08/امتیاز-و-شاخص-برجسته-استاد-حکیمی؛-نقطه/ البته در روزهای اخیر صحبت های زیادی درباره شخصیت او مطرح شده است و این بحث ها در روزهای آینده ادامه خواهد داشت که بسیار ارزشمند است. اما آنچه می گویم ممکن است به طرق مختلف باشد. پروفسور حکیمی در سه زمینه دروس مدرسه و آشنایی با معارف اسلامی سخت کار کرده بود و متخصص …

البته در روزهای اخیر صحبت های زیادی درباره شخصیت او مطرح شده است و این بحث ها در روزهای آینده ادامه خواهد داشت که بسیار ارزشمند است. اما آنچه می گویم ممکن است به طرق مختلف باشد. پروفسور حکیمی در سه زمینه دروس مدرسه و آشنایی با معارف اسلامی سخت کار کرده بود و متخصص بود. یکی از آنها در زمینه فقه و اصول بود که حدود 10 سال در دوره های خارجی استادان بزرگی مانند آیت الله میلانی شرکت کرده بود و در این زمینه ها مهارت یافته بود. حوزه دوم حوزه الهیات بود که در بحث های مذهبی نیز متخصص بود. حوزه سوم حدیث بود. او در سه زمینه پژوهشگر و اندیشمند بود و همچنین مباحث کتبی داشت.

امتیاز استاد حکیمی چیست؟
اما هیچ یک از این سه محور ، شخصیتی تأثیرگذار در حوزه علمی وی نبوده و نیست. نه شخصیت فقهی او به سبک فقهی است و نه شخصیت دینی و حدیثی او. استاد حکیمی در این جنبه ها ممتاز نیست و البته اینطور نیست که در این جنبه ها کار نکرده یا آثار ارزشمندی از خود بر جای نگذاشته است. در مورد همان مکتب جدایی ، که اثر را به همین نام نوشت ، و این اصطلاح نیز یکی از اختراعات آنها است ، آنها یک منبع قوی برای مکتب جدایی هستند ، که می توان با شواهد مختلف ادعا کرد که می توان از کتاب ها و سنت ها یا از ایده های اندیشمندان اسلامی جمع آوری کرد. اما در این زمینه ، اختراع استاد حکیمی نیست ، بلکه سخنان و نظرات اساتید آنها است که اثری ارزشمند است.

اما مزیت ویژه این استاد چیست؟ تصور من این است که ما نباید استاد حکیمی را از نسل فقها ، قصه گوها یا علما نادیده بگیریم و نباید ریشه های فکری او را با این جریانات گره بزنیم ، هرچند آنها در این علوم متخصص بودند. او فرزندی از طبیعت دیگر است و ذهنش در سرزمین دیگری رشد کرده است ، و ناگهان علاقه زیادی به این جنبه متصل می شود و آن این است که ما باید سابقه و نسب او را در دوران اصلاحات در نظر بگیریم. افرادی مانند سید جمال الدین اسدآبادی ، که دغدغه اصلاح اندیشه دینی را داشت ، وضعیت جامعه اسلامی را مشاهده کردند و سعی کردند زندگی مسلمانان را اصلاح کنند. استاد حکیمی دغدغه اصلی این موضوع بود و من او را در این زمینه بسیار می دانم.

دو اعتراض که حکیمی در بین مسلمانان دید
ما در این دوره تعداد کمی از علما و اندیشمندان اسلامی نداریم ، اما چند اندیشمند با نظرات استاد حکیمی داریم. بنابراین ، این امتیاز باید در نظر گرفته شود. حکیمی در میان مسلمانان دو ایراد دید.اول ، او معتقد بود که مسلمانان از تفکر ناب اسلامی فاصله گرفته اند. اندیشه اسلامی یا دانش مسلمانان ترکیبی از اسلام و غیر اسلام است و عناصر اندیشه غیر اسلامی در میان مسلمانان به عنوان اسلام شناخته می شوند و باید به اسلام واقعی تبدیل شوند. کتابی که او در دهه های آخر عمر خود گذرانده ، الحیات ، با این ایده نوشته شده است که باید به کتاب و سنت بازگردیم و ببینیم کتاب و سنت درباره انسان و زندگی انسان چه می گوید.

اما حکیمی تنها متفکری نبود که کتابها را مرور کرده و به ایده های روانشناختی پرداخت. حکیمی همچنین متفکر اجتماعی بود و شما وضعیت جامعه را دیدید و معتقد بود که جامعه ما به وضوح اسلامی است ، اما ما عملاً با ویژگی های اسلامی فاصله داریم. بنابراین ، او همچنین این مسئله را مطرح کرد که مشکل زندگی مسلمانان ما کجاست. این دوره کارشناسی ارشد کار علمی و اجتماعی بود. آثار او را نیز باید به این شکل درک کرد. به عنوان مثال ، یکی از موضوعاتی که وی به آن علاقه داشت و در آثار مختلف مطرح کرد ، بحث کشیشان بود. بسیاری درباره روحانیت نوشته اند ، اما دیدگاه آنها معمولاً این است که روحانیت سازمانی است که از خود در برابر دشمنان خود دفاع می کند ، اما نگاه هوشمندانه متفاوت بود. او درباره این نهاد بحث کرد ، اما نظرش درست بود و کاستی ها و کاستی ها را دید و درباره اصلاح این کاستی ها اظهار نظر کرد.

نگاه اصلاح طلبانه به روحانیت
در ابتدای پیروزی انقلاب بود که وی در حوزه ای به نام مقدمه پاستور گلد سخنرانی کرد و بعداً بحث را در کتاب ارائه کرد. اگر می بینید که او قبل از انقلاب کتابی درباره شیخ آق بزرگگ تهرانی یا کتابی درباره سید جمال و میرزا شیرازی می نویسد ، به خاطر دیدگاه های اصلاح طلبانه او در مورد روحانیت است. حکیمی نتیجه گرفت که ایراد اساسی زندگی مسلمانان ما این است که عنصر اساسی اندیشه اسلامی از بین ما رفته است و عنصر اصلی مسئله عدالت و برابری است.

عدالت و برابری ، همانطور که استاد حکیمی فکر می کند ، هم در فقه ما و هم در جامعه ما از بین رفت و دغدغه او عدالت بود و به این نتیجه رسید که ما باید بر اساس عدالت به کتاب و سنت و دین برسیم. درک کنید ، و جامعه بر اساس عدالت حکومت می کند محصول تلاش آنها در سالهای زندگی دانشگاهی ، کتاب زندگی است که با همین تشویق و نیت نوشته شده است. موضوع اصلی در این کتاب ، مسئله عدالت است.

عدالتی که استاد حکیمی از آن حمایت می کرد ، عدالتی بود که در متون دینی به کار می رود و او زمان زیادی را صرف استخراج این متون از منابع مختلف کرد. در طول قرنها ، ما داستانهایی داشتیم که متون مربوط به قواعد فقهی را ارائه می داد ، مانند Clini در قهوه قهوه و سپس داستانها تا انتها ، هنگامی که آخرین صاحب ساز War است ، که در هر فصل همه داستانهای مرتبط را جمع آوری می کند. به موضوع و آنها را به فقه می دهد. با این حال ، نشان دادن الگوی زندگی مسلمانان برای مرحوم حکیمی کافی نبود و بنابراین سعی کرد الگویی از قرآن و سنت برای زندگی بر اساس اسلام ارائه دهد.

وی در این زمینه از آیات قرآن غافل نشده است ، برخلاف سایر منابع که فقط جنبه حدیث دارد ، ابتدا آیات را نقل می کند و سپس به روایات می پردازد. او داستانها را دنبال کرد و سپس توضیحات خوبی در مورد این سنتها در بخشهای مختلف ارائه داد. او نه تنها یک هدف علمی را دنبال می کرد ، و این کار را با همان غیرت قبلی انجام می داد ، اما این بدان معنا نیست که پروژه ای که استاد حکیمی برای ارتقای دانش خود از دین و زندگی دینی دنبال کرده بود ، موفق بود. او اولین گام ها را برداشت و ما باید درک کنیم که هنوز باید قدم هایی برداشته شود و کسانی که به این آرمان و هدف اهمیت می دهند باید گام های بعدی را بردارند. کار او جمع آوری ، تدوین و تدوین بود که کار سنگین و عظیمی بود. او این کار را با کمک دو برادر کوچکترش انجام داد ، اما هنوز دو شکاف در این کار باقی مانده است و الحیات به دو س questionsال پاسخ نمی دهد و دو مرحله دیگر از این کار بر روی زمین باقی می ماند.

نقطه تفاوت روش اندیشمندان مانند شهید مطهری و حکیمی
اولین قدم بررسی و تحلیل این است که کدام یک از این متون معتبر هستند و کدام یک معتبر نیستند و مشخص می شود که چگونه اختلافات در این متون باید برطرف شود و چگونه باید این کار را انجام داد. البته ، آنها در پایان فصل ها تأثیرات کلی دارند ، اما نیاز به تحقیق در مورد هر یک از این متون وجود دارد. استاد حکیمی بیشتر نظریه پرداز بود تا نظریه پرداز. عدالت به عنوان یک ایده مقدس و یک ایده آل والا و عالی انسانی و اسلامی ارائه می شود و او این ایده و آرمان را زنده و زنده نگه می دارد ، اما این ایده باید در سطح زندگی مردم درک شود یا در کتب فقهی گنجانده شود. ناپدید می شود. یک ایده آل و یک نظریه وجود دارد که دلایلی دارد و راهی برای اثبات آن وجود دارد.

دومین خلأ در این بحث این است که آنچه استاد درباره عدالت ارائه می دهد ، با همه ارزشهایش ، فقط در حوزه متون دینی است. با این اوصاف ، این عدالت خود را به عنوان یک مسئله روایی معرفی می کند که ما آن را شرع می نامیم. اما آنچه گفته نمی شود مبانی منطقی عدالت است. هنر متفکران بزرگی مانند شهید مطهری تلاشی برای اثبات اصول منطقی بود.

البته ، تمایز حکیم نه تنها نظریه های او ، بلکه نظریه های او با درد ترکیب شده است ، و او یک دانشمند دردناک بود ، اما آیا این آموزش واقعیت های جامعه و دانش مبتنی بر درد ، راه حل کافی برای مشکل تناسخ به ما ارائه می دهد؟ ؟ شی و تبعیض؟ و تبعیض؟ این سنتها به مسئله امروز ما اشاره می کند یا نه ، و اینجاست که راه متفکرانی مانند شهید مطهری آنها را از حکیمی جدا می کند. بنابراین تجزیه و تحلیل دوم این است که ما باید ببینیم این داستانها امروز چه فایده ای برای ما دارند.

ریشه زندگی در اصلاحات اصلی الهیاتی است ، نه به عنوان تحقیقات علمی. این یک اقدام علمی است ، اما انگیزه ها انگیزه های اصلاح طلبانه هستند و امتیاز این شخصیت بزرگ توجه به موضوع اصلاح در فهم دینی و اصلاح در شرایط اجتماعی است. بنابراین کتابهای او درباره بیان و تشویق دردی است که باید کاری انجام داد.

* سخنرانی های خارج فقه امروز ، سپتامبر 1400 II

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.